جدول جو
جدول جو

معنی گمانی داشتن - جستجوی لغت در جدول جو

گمانی داشتن
(سِ کَ دَ)
گمان داشتن. تصور داشتن.
- گمانی بد داشتن، تصور بدداشتن. خیال بد داشتن:
به نیکی در مبادم زندگانی
اگر من بر تو بد دارم گمانی.
(ویس و رامین)
لغت نامه دهخدا
گمانی داشتن
گمانی بردن: بنیکی در مبادم زندگانی اگر من بر تو بد دارم گمانی. (ویس ورامین)
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گمان داشتن
تصویر گمان داشتن
ظن داشتن، شک داشتن
نگران بودن، انتظار داشتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گرامی داشتن
تصویر گرامی داشتن
عزیز داشتن، محترم داشتن
فرهنگ فارسی عمید
(سُ گَ تَ)
سؤظن داشتن، فکر کردن. خیال کردن:
به آستین ملالی که بر من افشانی
گمان مدار که از دامنت بدارم دست.
سعدی.
، تشویش داشتن. نگران بودن:
ور ز کژدم به دل گمان داری
کفش و نعل از برای آن داری.
سنایی.
، امید و انتظار داشتن. چشم داشت:
چیست فردوس که در دیدۀ ماجلوه کند
ما گمانها به غرور نظر خود داریم.
صائب
لغت نامه دهخدا
(سَ بَ خَ نِ / نَ دَ)
گواهی دادن. گوایی دادن. شهادت دادن:
ور نتوانست داشت زنده چرا کرد
عقل چه دارد در این حدیث گوایی ؟
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا
(زَ کَ دَ)
عزیز داشتن. بزرگ داشتن. محترم داشتن. تکریم. اکرام. (ترجمان القرآن). تبجیل. (دهار). اعزاز. (منتهی الارب) :
گرد کردند و گرامی داشتند
تا به سنگ اندر همی بنگاشتند.
رودکی.
به پیش بزرگان گرامیش دار
ستایش کن و نیز نامیش دار.
فردوسی.
گرامیش دارید و فرمان برید
ز فرمان و رایش همی مگذرید.
فردوسی.
اگر خواهی در قفای تو نخندند زیردستان را گرامی دار. (قابوسنامه).
پر از عیب مردم ندارد گرامی
کسی را که دانست عیب و عوارش.
ناصرخسرو (دیوان ص 234).
همیدون مسافر گرامی بدار.
سعدی (بوستان).
و مردم را در بند گرامی دارد. (مجالس سعدی)
لغت نامه دهخدا
(کَ دَ)
مواجه با اشکال بودن. سد و بند بر سر راه داشتن. مجاز نبودن. اشکال داشتن: مانعی ندارد (در تداول فارسی معاصر) ، اشکالی ندارد. عیبی ندارد. مجاز است
لغت نامه دهخدا
تصور کردن انگاشتن: باستین ملالی که بر من افشانی گمان مدار که از دامنت بدارم دست. (غزلیات)، سوء ظن داشتن، نگران بودن تشویش داشتن: ور ز کژدم بدل گمان داری کفش و نعل از برای آن داری. (سنائی)، امید و انتظار داشتن چشم داشتن: چیست فردوس که در دیده ما جلوه کند ک ما گمانها بغرور نظر خود داریم. (صائب)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گرامی داشتن
تصویر گرامی داشتن
عزیز داشتن معزز داشتن اکرام کردن: بوسفیان او را گرامی داشت
فرهنگ لغت هوشیار
گواهی دادن: ور نتوانست داشت زنده چرا کرد ک عقل چه دارد در این حدیث گوایی ک (ناصر خسرو)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گرامی داشتن
تصویر گرامی داشتن
((~. تَ))
عزیز داشتن، محترم داشتن
فرهنگ فارسی معین
ایرادداشتن، اشکال داشتن، مشکل داشتن، محظوریت داشتن
فرهنگ واژه مترادف متضاد